۱۳۸۷/۰۷/۱۰

اگه چشم هات منو خواست تو به چشم هات چي ميگي


سلام خوبی

ابتدا مي نويسم تا وقت كسي را در خواندن اين نوشته ها نگيرم (معكوس بخوانيد يعني از انتها بخوانيد)

مطالب اين وب بازتابهاي جالب را براي من داشته اصلا فكر نميكردم كه اين جملات قاطي كه كه من فقط براي حفظ آرشيو و صفحات اين وب انتخاب كرده بودم توسط كساني خوانده بشه من از اين بابت خيلي خوشحالم بخصوص بازخورد هم براي من داشته چه خوب چه بد من خيلي خوشحالم

ابتدا وقتي شروع كردم به نوشتم خواست توضيحي در مورد مطالب بنويسم يك چكيده

اما بهتر ديدم بذارم برداشت ها ي آزاد از مطالب اين وب بشه با تشكر از تمامي دوستان عزيزي كه وجودشان هميشه باعث شادي من شده

اگر گاهي قلمم شيطنت كرده من را ببخشيد




تقديم به پدر بزرگم كه به من آموخت مهربان و شاد باشم

ساده ايم


ساده ايم

پر از پرتو خورشيد

خيسيم از دريا

بي باك و دلاور

به زميني چنگ مي زنيم

كه تهي است از نان و نمك

تيشه اي بر دوش

نسل اندر نسل

خواب باران مي بينيم

دست هايمان گرم

عزممان استوار

تا مغز استخوان مجنون

مو به مو

مراحل فاجعه را

دسته اي گل مي كنيم

برهنه مي شويم از خشم

شعر مي خوانيم

تا بر هر لبي ترانه بكاريم






.

هیچ نظری موجود نیست: