۱۳۸۷/۱۰/۰۸

فرشته پاک کن اشک هاتو ... به خدا گفتی همه حرف هاتو


سلام خوبی


وقتی نوشتم فکر می کردم انچه را که نوشتم کامل و درسته اما نه انگار چیزی کم داشت که خواب شبها را از من گرفته بود آرامش من را گرفته بود و یک دل پر آشوب برای من به ارمغان گذاشته بود یک هفته یا شاید ده روز بعد نوشتم انچه را که کم بود حالا شبها راحت می خوابم .
چاشنی یک گفتگو صدای گربه و من به گربه اخم میکنم تو صدات در نیاد . تناقص بین انچه که هست انچه که حس میشه و یک چیزی شبیه خطای چشم نمیدانم من به این خطای چشم دچارم یا همه چیز خیلی ساده یک پرسش ساده میگم مامان من هیچ وقت من به سوالات آسون تو امتحان نمیتوانم جواب بدم همیشه خراب میشه همین سوال ساده همه زحمات من را خراب میکنه

اسم تو خوبه
برای همین هم چیز خوبه
خواب من خوبه
خدا با من خوبه


خدایا هر چی ازت خواستم به من دادی فراتر از آنچه که می خواستم خدایا فقط برای من حفظ شان کن خدایا برای من نگه شان دار خدایا مواظب شان باش


-----------------------------------------------------------------------------------


بر لب من یا حسین (ع)
بر لب من یا ابوالفضل(ع)
به خانم حضرت زینب (س) گفتم من دارم میرم برمیگردم به خانه ...


------------------------------------------------------------------------------------


گامهای تو تند و استوار
گامهای من آرام پرتردید
عجبا تندی به آرامی نمی رسد

.

هیچ نظری موجود نیست: