این شعر بابا نجات است من این تو نوشتم تو وب خودش نشد بنویسم بنا به دلایلی
روزی در اداره کار کردیم گذار
جلسه ای برای این طرح شد برگذار
برای این معترض و گله مند
در محل اجرا برای بازدید آمدند
بمانند آثار تاریخی هویدا در آن ده
معرفی نمودند کار آفرینان و طرح زود بازده
به کجا؟به بانک صادرات آن همسایه
که هنگام غروب روی اداره کار افکنده سایه
بانک همانطوری که در دهن داشت تکه نون
فی البداعه بنوشت بدین مضنون
اداره کل کار گر بودی صادق
اگر داشت کارمند و کارشناس صادق
وام تو که بداد به پیمانکارت
و شما را فرستادند پی کارت
اداره کار نمی گرفت از تو بار دگر
که از تو بخندد آن کارگر
بگفتم وام است و خودشان صاحب اختیار
هم می توانند درو کنند هم شیار
دعواها مال اداره کار و بانک است حالا
ما را سرزنش نکنید به خاطر وام کالا
بحرمت عاشورا و برکت این آش و حلیم
رو شود حکایت تعاونی پوشاک سلیم
تعاونی ترشیجات و آجر نیمه اتوماتیک
که با بانک صادرات داشتند صحبت رکیک (رقیق - برای قافیه است)
خانم چالش و آقای بیگدلی و محمد آبیاری
چه ها کشیدند به سختی و خاری (چه ها کشیدند سختی و خاری)
یکی پا به رار گذاشت و دیگران در بند
تا وام خواهان گیرند ازین درس پند
یا امام حسین حسین حسین
شکایت برم به کدام لین (لین-کنار- گوشه - سمت)
حسین نزد تو می باشم شاکی
که از هیچ کسم هیچ کسم نیست باکی
.
۱ نظر:
قرار نیست وقتی خودم فونت های خاص روی سیستمت داری و وبتو وقتی باز میشه درست میبینی بقیه هم همونطور ببینن .
اینو نوشتم تا بگم یا تو قالب وبلاگت فونت ها رو دستکاری کن و تنظیم کن روی یه فونت استاندارد که همه دارن یا برو تو بلاگر های فارسی که قالب استاندارد و مخصوص زبان فارسی دارن .
ارسال یک نظر