سلام خوبی
یک روز پنج شنبه بود عکس ها را که نشان پیرمرد دادم گفت نه این ها نه اصلا قشنگ نیستن باید رنگشون عوض بشه
توی ذهنم نه توی دلم گفتم چقدر بد سلیقه است
فقط یک عکس میگه من با این عکس شاهکاری میکشم میبرم خونه تا شاهکار بکشم
شنبه را میگه عکس بیار
یک شنبه را عکس نشون می دهم میگه نه این نه این که بدرد نمی خوره شما گفتید که عکس خوبیه
نه من نگفتم اصلا بدرد نمی خوره
توی ذهنم نه توی دلم بهش میگم دروغ گو
من توی خونه نشستم بودم که شاهکار بکشم
سه شنبه را به اون می گم بدجنس
پنج شنبه را بهش میگم حسود هی نگاه میکنه میگه اگه مال من بود این عکس شما من چی می کشیدم و اصلا پا نمیشه بیاد کمک
دو رو نه فقط همان خانم اولی الف و یکمی نزدیک به خیلی خانم ز و دو نفر خانم دیگه مامان میگه ننویس دو رو هستند
خدا رحمت کنه بی بی را می گفت با قلبت از دست کسی دلخور نباش توی ذهنت از دست دیگران دلخور باش ذهن و فکر آدم ها فراموش می کنه اما قلب ادم ها دل ادم ها فراموش نمی کنه زیبا ترین ها و دوست داشتنی ها را به دلت بسپار عین حکاکی روی غارها می مونه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر