تجزیه ای آرام

در دنیای در حال انقباض

۱۳۸۹/۰۲/۱۲

A Child's Worst Fears

سلام خوبی

I think my dad is Dracula.I know that sounds insane,but listen for a moment andallow me to explain

We don't live in a castle,and we never sleep in caves.But, still, there's something weirdabout the way my dad behaves.

I never see him go outin the daytime when it's light.He sleeps all day till evening,then he leaves the house at night.

He comes home in the morningsaying, "Man, I'm really dead!"He kisses us goodnight, and thenby sunrise he's in bed.

My mom heard my suspicionand she said, "You're not too swift.Your father's not a vampire.He just works the graveyard shift."

ارسال شده توسط فرشته - fereshteh در ۲/۱۲/۱۳۸۹

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

پیام جدیدتر پیام قدیمی تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: نظرات پیام (Atom)

به نام خداوند بخشنده مهربان

خدایا دوستت دارم





خدایی که تصویر تو را روی قلبم نقاشی کشید











سلام






عمریه مثل دیونه

کوچه به کوچه می گردم





آنقده عاشقتم

که نمی رسی به گردم









تو با منی و در منی







اراده کن زمین آنقدر می چرخد



تا تو به خواسته ات برسی















درباره من

عکس من
فرشته - fereshteh
Iran
مشاهده نمایه کامل من

بايگانی وبلاگ

پست های پرطرفدار

  • بعد از مدت ها
    سلام خوبی  خدا را شکر درهای برکت و شادی اش را به روی تک تک انسان ها باز می کند و از آن ها مراقبت می کند از خدا می خواهم مراقبت باشد مدت ه...
  • ?Are you with me
    سلام خوبی
  • کتاب خنده و فراموشی
    سلام خوبی وقت های خیلی پیش بود کارت عضویت کتابخانه را برداشتم راه افتم سمت کتابخانه ای که این روزها می خوان خرابش کن خیلی ها نشستند تا خ...
  • ?Are you with me
    سلام خوبی سلام خدا تو این چند ماه اخیر همه چیز خوب بود خدا را شکر نمی توانم چی بنویسم چطور خوب بنویسم چطور بنویسم که بتوانم احساساتم ...

فهرست وبلاگ من

  • Blogger: Login to read
    -

سکوت

سکوت
زمینه پنجره عکس. با پشتیبانی Blogger.