سلام خوبی
اقای جوانی که ایستاده کنار کتاب های چیده شده گوشه پیاده رو میگه اینم کتاب خوبی هست در پاسخش سرم تکان میدم همین طور که نگام به کتاب هاست میگم اره این کتاب خوبی هست میگه طنزه
- می دانم
- اینم بخوانید کتاب ها فتو کپی اند
- درسته خلاصه نباشند فتوکپی اش اشکال نداره
دستم می ذارم روی یک کتاب نگاهش می کنم
آقای جوان میگه
-خلاصه نیست فقط ببینید همه ی صفحه هاش چاپ شده باشه اصلش گران تر هست
- این کتابه خونه دارم چند صفحه از یک داستانش چاپ نشده می خواستم بدانم بقیه اش چی میشه الان می بینم کل داستان توی این کتاب حذف کردن
اقای جوان نیم لبخندی می زند به کتاب ها نگاه می کند
-نه این ها خلاصه نیستند
-اشاره میکند به یک کتاب
-این کتاب هم خوبه
- این فوق العاده است
اشاره می کنم به چند تا کتاب این ها را خواندم کتاب های خوبی هستند
- دو تا کتاب انتخاب کردم گذاشتم گوشه سخته بین کتاب های خوب کتاب انتخاب کردن اما بلاخره باید انتخاب کرد و خرید
اقای جوان میره من از اقای کتاب های فتوکپی شده می پرسم قیمت کتاب ها چنده قیمتشان را میگه می خواهم کمتر بفروشه
-خانم نمیشه قیمتش همینه کاغذ گران هست قبلا هفته ای یک بار برامون کتاب می اومد الان ماهی یک بار به سختی
- قیمت این کتاب جایی که من زندگی می کنم گران تر هست تقریبا دو برابر الانی که شما می فروشید اما می خواهم بهم تخفیف بدهید
مرد کتاب های فتوکپی شده بلاخره قبول می کنه پول ها را دارم می شمرم
- هر کتابی خواستی براتون گیر میارم
این حرف را از زبان پیرمرد کتاب فروش کنار پیاده رو شنیدم قرار بوده بهش کتاب امانت بدهم بخواند اما عمدی یادم رفت
-فعلا این ها را بخوانم
ادامه دارد.....
اقای جوانی که ایستاده کنار کتاب های چیده شده گوشه پیاده رو میگه اینم کتاب خوبی هست در پاسخش سرم تکان میدم همین طور که نگام به کتاب هاست میگم اره این کتاب خوبی هست میگه طنزه
- می دانم
- اینم بخوانید کتاب ها فتو کپی اند
- درسته خلاصه نباشند فتوکپی اش اشکال نداره
دستم می ذارم روی یک کتاب نگاهش می کنم
آقای جوان میگه
-خلاصه نیست فقط ببینید همه ی صفحه هاش چاپ شده باشه اصلش گران تر هست
- این کتابه خونه دارم چند صفحه از یک داستانش چاپ نشده می خواستم بدانم بقیه اش چی میشه الان می بینم کل داستان توی این کتاب حذف کردن
اقای جوان نیم لبخندی می زند به کتاب ها نگاه می کند
-نه این ها خلاصه نیستند
-اشاره میکند به یک کتاب
-این کتاب هم خوبه
- این فوق العاده است
اشاره می کنم به چند تا کتاب این ها را خواندم کتاب های خوبی هستند
- دو تا کتاب انتخاب کردم گذاشتم گوشه سخته بین کتاب های خوب کتاب انتخاب کردن اما بلاخره باید انتخاب کرد و خرید
اقای جوان میره من از اقای کتاب های فتوکپی شده می پرسم قیمت کتاب ها چنده قیمتشان را میگه می خواهم کمتر بفروشه
-خانم نمیشه قیمتش همینه کاغذ گران هست قبلا هفته ای یک بار برامون کتاب می اومد الان ماهی یک بار به سختی
- قیمت این کتاب جایی که من زندگی می کنم گران تر هست تقریبا دو برابر الانی که شما می فروشید اما می خواهم بهم تخفیف بدهید
مرد کتاب های فتوکپی شده بلاخره قبول می کنه پول ها را دارم می شمرم
- هر کتابی خواستی براتون گیر میارم
این حرف را از زبان پیرمرد کتاب فروش کنار پیاده رو شنیدم قرار بوده بهش کتاب امانت بدهم بخواند اما عمدی یادم رفت
-فعلا این ها را بخوانم
ادامه دارد.....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر