سلام خوبی
دیر آمدن دلیلی بر باکلاس بودن نیست دیر آمدن فقط دلیلش این هست مسئله ای سد راه فرد آمده شده را گرفته بوده که دیر آمده نه تنها نشانه ی رئیس بودن نیست نه استاد بودن نه شاگرد بودن نه بدقولی کردن نه صاحب جایی بودن
اما انگاری بعضی ها انگاری یک تغییر و تحولاتی توی بدنشان نه بهتر بگم
فکرشان اتفاق افتاده که یعنی دیر برن جایی
اما یکی مثل متل من که وقتی دیر میرسه جایی
یعنی حتما از اسمان بلا ریخته رو سرش حتما
بین راه از این بلاها جان سالم نبرده و افتاده
مرده که دیر رسیده تکلیفش چیه زود میرسه باید پشت درهای بسته بماند یا منتظر ادم ها نیامده بماند ادم هایی که فقط هستند توی زندگی اش نه عزیز هستند نه دوست داشتنی
نا با ارزش نه خوب نه مهربان نه دوست نه همکار نه همکلاسی که نگرانشان
شد بعد از پایان انتظار بشود لبخند زد حالشان پرسید و همان لحظه فراموش کرد انها دیر
امدند باید منتظر ادم هایی باشم که فقط برای
من ادم هست و وجودشان هست برای سلام کردن
چند جمله ای با انها حرف زدن هستاین خانمه که گفته اسمش را توی این وب ننویسم میگوید
-گفتند ساعت 5 برم 5 می رسم
راستم میگه تنهایی نشستم روی صندلی
صدای خانمی که گفته اسمش را توی این وبلاگ ننویسم توی گوشم هست تو دیگه کی هستی برو انجا بشین منتظر از من گفتن
بود
حتی اون خانمی که ساعت 5 را خودش تنظیم کرده برنامه ریزی کرده برای خودش زحمت کشیده خبری نیست
همیشه برای این وقتها یک کتاب توی کیفم
هست
این نوشتم برای ان هایی که دیرمی ایند نشان از رئیس بودن و فرهنگ و کلاس نیست نشان از بدقولی و بی نظمی هست
-کتاب خوب ندارید
اشاره میکنه به چند تا کتاب این کتاب خوب
تو چه کتابی می خوای
-این کتاب ها را خواندم مطالب توی این کتابها را از تو کتابهای دیگه ام
می تونم استفاده کنم اینها خلاصه و کم هست
-حالا هر کتابی خواستی بگو
-نه حالا کتاب نمی خواهم
کتاب خوب کتابی هست که من هنوز نخواندم وقتی بخوانمش می شود کتاب خوب تر
نیم ساعت وقتم تمام شده باید برم صبحانه
بخورم این نیم ساعت زمان دکتر تععین کرده نیم ساعت قبل از صبحانه این را می خوری با تاکید این گفت
عذر خواهی می کنم اگر درهم و برهم یا به قول صحیحی از یک فرد شر
و ور می نویسم پریشان گویی دارم
من را ببخشند شاید یک دلیل کوچکش مقدار کمی احساس گرسنگی هست
امروز عید غدیر هست
در پناه خدای امیر المومنین علی (ع) باشید
این عید بر شما و همه ی کسانی که دوستشان دارید مبارک باشد
دیر آمدن دلیلی بر باکلاس بودن نیست دیر آمدن فقط دلیلش این هست مسئله ای سد راه فرد آمده شده را گرفته بوده که دیر آمده نه تنها نشانه ی رئیس بودن نیست نه استاد بودن نه شاگرد بودن نه بدقولی کردن نه صاحب جایی بودن
اما انگاری بعضی ها انگاری یک تغییر و تحولاتی توی بدنشان نه بهتر بگم
فکرشان اتفاق افتاده که یعنی دیر برن جایی
نه اصلا دیر برن خودشان جایی حرفی نداریم سر کلاسشان می خواهند بروند دیر بروند اما یک کلاس خالی یک عالمه ادم فقط به خاطر تفکر شما که می خواهید بگیر م دیر م برای همین هم دیر میام معطل شما بشوند اصلا ادم هایی که دور و برشان هستند همین تفکرداشته باشند دیر بروند اشکالی نداره مثلا با هم ساعت 10 قرار بذارن کلی تاکید کنند حتما بیایید بعد ساعت 11 کم کم ک سر و کله شان پیدا بشود ادم هایی که دیر می روند با خودشان میی گویند عمدی دیر بروم یعنی کسی هستم زور دست منه چی می خوای بگی می خوای بگی زود بیام چه شخصی هستی که حرفت را گوش بدهم
ادم هایی که دیر می روند مثل هم عیبی نداره اما چرا وقتی منتظر یک نفر هستند عصبانی می شوند
اما یکی مثل متل من که وقتی دیر میرسه جایی
یعنی حتما از اسمان بلا ریخته رو سرش حتما
بین راه از این بلاها جان سالم نبرده و افتاده
مرده که دیر رسیده تکلیفش چیه زود میرسه باید پشت درهای بسته بماند یا منتظر ادم ها نیامده بماند ادم هایی که فقط هستند توی زندگی اش نه عزیز هستند نه دوست داشتنی
نا با ارزش نه خوب نه مهربان نه دوست نه همکار نه همکلاسی که نگرانشان
شد بعد از پایان انتظار بشود لبخند زد حالشان پرسید و همان لحظه فراموش کرد انها دیر
امدند باید منتظر ادم هایی باشم که فقط برای
من ادم هست و وجودشان هست برای سلام کردن
چند جمله ای با انها حرف زدن هستاین خانمه که گفته اسمش را توی این وب ننویسم میگوید
- کجا داری میری زوده
-گفتند ساعت 5 برم 5 می رسم
-میگن 5 تا بیان میشه یک ساعت
بعدش
راستم میگه تنهایی نشستم روی صندلی
صدای خانمی که گفته اسمش را توی این وبلاگ ننویسم توی گوشم هست تو دیگه کی هستی برو انجا بشین منتظر از من گفتن
بود
حتی اون خانمی که ساعت 5 را خودش تنظیم کرده برنامه ریزی کرده برای خودش زحمت کشیده خبری نیست
همیشه برای این وقتها یک کتاب توی کیفم
هست
این نوشتم برای ان هایی که دیرمی ایند نشان از رئیس بودن و فرهنگ و کلاس نیست نشان از بدقولی و بی نظمی هست
اون
اقای مو سفید کهنسال کتاب فروش یک بار بهم گفت از اینجا رد میشی کتاب ها را
نگاه می کنی نمی خری چند بار دیدمت
-کتاب خوب ندارید
اشاره میکنه به چند تا کتاب این کتاب خوب
تو چه کتابی می خوای
-این کتاب ها را خواندم مطالب توی این کتابها را از تو کتابهای دیگه ام
می تونم استفاده کنم اینها خلاصه و کم هست
-حالا هر کتابی خواستی بگو
-نه حالا کتاب نمی خواهم
کتاب خوب کتابی هست که من هنوز نخواندم وقتی بخوانمش می شود کتاب خوب تر
نیم ساعت وقتم تمام شده باید برم صبحانه
بخورم این نیم ساعت زمان دکتر تععین کرده نیم ساعت قبل از صبحانه این را می خوری با تاکید این گفت
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر