سلام خوبی
گاهی سرگردان تر از یک پر رقصان تنها به نسیمی سوی تو دلخوشم
من می خواهم و خواهم توانست
دوباره آمدم اینجا بنویسم کلمات دوباره تصمیم گرفتند از ذهن من بیرون نیایند همین چند روز پیش احساس مردم حرف زد یادم رفته همین فصل بهار بود که تجربه ی بی صدا بودن را داشتند سرما خوردگی مزخرفی بود نه به این خاطر که صدا را از من گرفته بود افرادی که نمی دانستند من می شنوم با اشاره با من صحبت می کردم و من از آنها می خواستم با اشاره بلند صحبت کنند می شنوم آقا من می شنوم آقا من می بینم
خانم ها هم می شنوند هم می بینند آقای نویسنده توی متنش نوشته بود روز دختر را به دختران این سرزمین تبریک نمی گوید برای این که روزشان روز نیست نه این که روز ی که انتخاب شده به عنوان روز دختر روز مناسبی نیست روز خیلی مناسبی ام است اما چقدر احترام دارند خانم ها
خانم ها این طرف بنشینند هیس حرف نزنید -بلند نخندید - کلا چرا زنده اید ؟
کلا با آقای نویسنده موافقم
مادر می گوید روزی روز شماست که شاد باشید روزی روز خانم هاست که با خاطر آسوده کنار دریا قدم بزنند بدون نگرانی که هیچ آقایی آقایون ایرانی گاهی انهایی که خودشان می دانند مودب و با اخلاق نیستند مزاحمت برای آنها ایجاد نکنند مادر می گوید
این آقایون هستند که باید فکرشان درست کنند اخلاقشان خوب کنند ذهنشان بسته و کثیف شده تمیز و خدایی کنند
ارزش خانم ها را با میزان جهیزیه ای که همراه می برند خانه ی شوهر می سنجند
چقدر خانمه همراهش خنزر پنزر آورده چقدر بهش احترام بگذاریم چقدر پولهاش را جمع کرده و....
این مطلب ها را دررابطه با مطالب و نوشته هایی که این روزها می خوانم و می شنوم دارم می نویسم نویسنده نیستم که بتوانم جامعه شناسانه ادبی شاعرانه از این شکل خوب نوشتن ها بنویسم
داستانی هست آقایی یک گونی پیاز میده دختر فقیری را به همسری می گیرد وقتی زن را به خانه اش می برد در مسیر به یک رودخانه می رسند خانم می گوید من کول کن از آب رد کن آقاهه داد می زند یک گونی پیاز خرجت کردم ، کولت هم کنم؟ خودت بیا
خانمه همان جا می گوید من دلم خیلی درد می کند من برگردان خانه ی پدرم نمی توانم قدم از قدم بردارم
آقاهه زن را می رساند خانه ی پدرش و کلی پول خرج دارو و دکتر خانم می کند زمان زیادی را صرف مراقبت از خانم می کند تا خانم خوب می شود
موقعی که خانمه را به خانه می برد به همان رودخانه می رسند خانمه می گوید من را کول کنه آقاهه می گوید خانم شما جاتون رو چشم های من است و خانم کول می کند و از رود خانه رد می کند کسی که این داستان گفت در انتها این نتیجه را گرفت خانم ها نباید خودشان را دست کم بگیرند این یک داستان قدیمی است و با توجه به این که تفکر آقایون مادی است و خانم ها را با توجه به پولی که برای آنها خرج می کنند ارزش گذاری می کنند
ه
این داستان نمی گوید خانم ها مهریه شان را زیاد بگیرند نمی گوید پوست سر آقایون را بکنند این داستان می گوید آقایون خانم ها را با پول می سنجند همان قدر پول خرج خانمه کردم دوستش خواهم داشت و به او احترام می گذارم این که خانمه تو لباس منی تو آینه ی منی خوب بپوش این جوری بپوش انجوری بپوش بلند نخند چرا با روبرویی حرف زدی نمی دانی آقا است مردم میگن شوهرش غیرت ندارد خانمش این مسیر را تنها می رود این جوری لباس می پوشد
نمی گم خانم ها بد لباس بپوشند وقتی خانم یک لباس پوشیده با توجه به سلیقه ی خودش امروز را می خواهد لباس بپوشد با سلیقه ی خودش یک روز هم بگه من فکردارم تفکر دارم باز میگن نپوش لباسم خوبه پوشیده است و ... اینها را خانمه باید توضیح بده از این حرفها که بگذریم گشت ارشاد است . مردان بدفکر است... خانم های تفکر بسته یا تفکر مردان بد فکر را دارن است
خانم ها باید از هزار لای این تفکر و این جامعه خودشان را بالا بکشند که فقط بگویند منم هستم که فکر می کنم احساس دارم بلدم خیلی چیزها را بلدم خیلی کتاب ها خواندم
تو فرهنگ ایرانی زن کنار مرد است با مرد برابر است مرد بازن برابر است
آقایون خوب فکر کنید درست فکر کنید
ارزش خانم ها را با میزان جهیزیه ای که همراه می برند خانه ی شوهر می سنجند
چقدر خانمه همراهش خنزر پنزر آورده چقدر بهش احترام بگذاریم چقدر پولهاش را جمع کرده و....
این مطلب ها را دررابطه با مطالب و نوشته هایی که این روزها می خوانم و می شنوم دارم می نویسم نویسنده نیستم که بتوانم جامعه شناسانه ادبی شاعرانه از این شکل خوب نوشتن ها بنویسم
داستانی هست آقایی یک گونی پیاز میده دختر فقیری را به همسری می گیرد وقتی زن را به خانه اش می برد در مسیر به یک رودخانه می رسند خانم می گوید من کول کن از آب رد کن آقاهه داد می زند یک گونی پیاز خرجت کردم ، کولت هم کنم؟ خودت بیا
خانمه همان جا می گوید من دلم خیلی درد می کند من برگردان خانه ی پدرم نمی توانم قدم از قدم بردارم
آقاهه زن را می رساند خانه ی پدرش و کلی پول خرج دارو و دکتر خانم می کند زمان زیادی را صرف مراقبت از خانم می کند تا خانم خوب می شود
موقعی که خانمه را به خانه می برد به همان رودخانه می رسند خانمه می گوید من را کول کنه آقاهه می گوید خانم شما جاتون رو چشم های من است و خانم کول می کند و از رود خانه رد می کند کسی که این داستان گفت در انتها این نتیجه را گرفت خانم ها نباید خودشان را دست کم بگیرند این یک داستان قدیمی است و با توجه به این که تفکر آقایون مادی است و خانم ها را با توجه به پولی که برای آنها خرج می کنند ارزش گذاری می کنند
ه
این داستان نمی گوید خانم ها مهریه شان را زیاد بگیرند نمی گوید پوست سر آقایون را بکنند این داستان می گوید آقایون خانم ها را با پول می سنجند همان قدر پول خرج خانمه کردم دوستش خواهم داشت و به او احترام می گذارم این که خانمه تو لباس منی تو آینه ی منی خوب بپوش این جوری بپوش انجوری بپوش بلند نخند چرا با روبرویی حرف زدی نمی دانی آقا است مردم میگن شوهرش غیرت ندارد خانمش این مسیر را تنها می رود این جوری لباس می پوشد
نمی گم خانم ها بد لباس بپوشند وقتی خانم یک لباس پوشیده با توجه به سلیقه ی خودش امروز را می خواهد لباس بپوشد با سلیقه ی خودش یک روز هم بگه من فکردارم تفکر دارم باز میگن نپوش لباسم خوبه پوشیده است و ... اینها را خانمه باید توضیح بده از این حرفها که بگذریم گشت ارشاد است . مردان بدفکر است... خانم های تفکر بسته یا تفکر مردان بد فکر را دارن است
خانم ها باید از هزار لای این تفکر و این جامعه خودشان را بالا بکشند که فقط بگویند منم هستم که فکر می کنم احساس دارم بلدم خیلی چیزها را بلدم خیلی کتاب ها خواندم
تو فرهنگ ایرانی زن کنار مرد است با مرد برابر است مرد بازن برابر است
آقایون خوب فکر کنید درست فکر کنید
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر