۱۳۹۳/۰۴/۲۷

چرا هر چیزی که خوبه.........؟

سلام خوبی

خوشحالم که خونه هستم  خوشحالم که از سفر چند ساعته ام رسیدم خونه به موقع رسیدم خونه اگر امشب نیم ساعت دیرتر می رسیدم به هر چیزی که باهاش بشه رسید خونه مثل قطار اتوبوس هواپیما کشتی درشکه بالن ... باید شب تو سفر کوچیکم می مانده تا فردا صبح بشه امشب از شب های قبل خوشحال ترم  نه کابوس سوسک های پرنده است نه اون یک دونه موش که ابرهای دور کولر را جویده بود امده بود داخل که خانم سین گفت پیداشون نیست میگم قبلا نبودن اما یک هو پیداشون شد و خانم سین گفته بود نه حالا نیستند فقط تنهایی خفه کننده است  آدم را می ترسونه  خوشحالم که خونه هستم  تنهایی خفه کننده نیست  و هر چیزه دیگه ای وقتی امروز عصر می رفتم سفر کوچیکم مادرم گفت آفرین دختر شجام منم گفتم آفرین مادر شجاع  مادر بهم نگفت سوسک ترس نداره مادر بهم نگفت موش دیگه نمیاد  گفت سوراخ دور کولر را بگیر تو شجاع هستی برو خوشحال هستم که خونه ام و این شجاعتم را گذاشتم بعدا به خودم نشان بدم 

توی راه برگشت به خونه چقدر از خودم عذر خواهی کردم فرشته ببخشید  اما همه ی این عذر خواهی کردن ها باز هم کمه به خودم قول داده بودم خودم را ناراحت نکنم این که دوباره زمانم تنظیم کنم این که کارها و قول ها مهم باشه برام عذر خواهی کردم از خودم که چرا به قول هام عمل کردم چرا خواستم سر وقت جایی برسم این که اجازه بدم دیگران ناراحتم کنند این که به دیگران اعتماد کنم حتی به خوب خوباشون اعتماد کنم این که به خودم قول داده بودم فراموش کنم اخم یک نفررا اره فراموش کنم آن اخم را

درک نمی کنم کمی بعضی ادم های دور برم را البته انها نیازی ندارند من درکشان کنم  منم نیازی ندارم آنها من درک کنند ارتباط من با انها مثل رفتن به خرید ببخشید این چند اون چند و انها بگن این خوبه اون خوبه اون چیزی که برای من مبهم است که این تا همین مثلا سه دقیقه پیش اسم کوچیکت را بلد بودند اما یک دفعه یادشون میره راستی می خواهم اسمت را بنویسم اسمت چی بود این که اسم من فراموش می کنند کم کمش است این که یک دفعه یخ می شند نه این که قبلا خودمانی و گرم بودند نه دارم خرید می کنم ببخشید این چند و انها یخ بزنند انگاری از نفس من هوای سرد امده باشه بیرون 
من یخ کردم از صحبت شخص روبروم  
برای خودم زندگی می کنم برای خودم میرم میام می پرم غرق می شم برای خودم می خوانم برای خودم گوش میدم برای خودم می خرم برای خودم زندگی می کنم نفس می کشم برای خودم میمیرم  برای خودم است راه می رم سفر میرم  من حالم خوبه                      همه را گفتم که شما  نفس بکشید نفس راحت 

من خوشحالم که خونه هستم تو سفر نماندم تو اون تنهایی خفه کننده تا صبح بیدار بمانم از خودم عذر خواهی کنم به خودم قول داده بودم حرفی نزنم حتی وقتی دانسته و ندانسته های من زیر سوال می برند فرشته معذرت می خواهم زیر قولم زدم و حرف زدم فقط خواستم یک شوخی کنم بقیه شاد بشوند اما فقط منتظر سخن گفتن من بود (ند) تا کنایه ها متلک ها گفته بشه 
این می خواهم بگم  به اونی که راه رفتن منه براش سخته اومدن و رفتن من براش سخته 
این امشب گفت                
من برای خودم زندگی می کنم طبق زمان بندی خودم دقیقا طبق زمان بندی خودم  با همهی بودن سوسک ها موش ها صداهای ریز ترسناک تنهایی خفه کننده خش خش برگ ها و بادها  و تا صبح هم بیدار بمانم  من برای خودم زندگی می کنم
سوسکهای پرنده مثل زنگ تلفن صبح های خیلی زود من می ترسانند و صداها ریز ترک دیوار و خش خش برگها و صدای پای مورچه های ریز روی کاغذ و کتاب های دورم مثل ترس دیدن تو است مبهم و مرموز  غیر قابل پیش بینی  


من برای خودم نفس می کشم حرف می زنم  لبخند می زنم  زندگی می کنم
 
راحت نفس بکشید نفس عمیق


هیچ نظری موجود نیست: