۱۳۸۹/۰۲/۲۹

... از کجا آغاز کنیم 1

سلام خوبی
همین چندین روز پیش بود مامان گفت اینا عکس های کیه گفتم عکس های یک عده ادم برای خودشان عکس گذاشتن هر عکسی که دوست داشته باشن عکس پسر خاله را نشانش میدهم همین پسر خاله روشنفکر فامیل به قول خودشان نه من میگم مامان این عکس پسر خاله است مامان میگه کو ببینم
به پسر خاله ان روزی که اومده بود خونمون گفتم همون روزی که کلی صحبت کردیم در مورد دنیای مجازی این که سوء تفاهم یعنی این که من یک جا فکر کردم تا خیلی زیاد که این کسی هست که می شناسم خیلی نزدیک و تصمیم گرفتن اول من باشم که بنویسم و این که مطمئن نشدم و نه شدم که می شناسم یا تپنمی شناسم به پسر خاله گفتنم یعنی چی آدم ها با اسم هایی می نویسند مثلا فرض کنیم این خانمه که گفته اسمش را توی این وب ننویسم بیاد اسم شیدا را روی خودش بگذاره یا بیاد اسم یک پسر مثل یوسف را بگذاره که با من شوخی کنه من که می دونم اون خانمه هست که گفته اسمش را توی این وب ننویسم هست خب منم با اون شوخی میکنم حالا یک نفر دیگه بیا مثلا نوه های اون خانمه که گم شده و مامان گفته ننویس اونها لیسانس کامپیوتر دارن همه شان نت بلدن جنجال فامیلی راه می ندازی بیان بخوانند که یک آقایی به اسم یوسف( تایید می کنم مثلا و این خانمه هست که گفته اسمش را توی این وب ننویسم ) امده برای فرشته دختر خانم مامانش نوشته غزیزم خیلی خوشگل می نویسی چرا ما را تحویل نمی گیری بیا با هم بستنی بخوریم یک همچین چیزی بعد پا می شوند می روند توی فامیل می گویند وا دختر فلانی دیدید یک هوا بستنی می خوره حالا به کی میگن به همین خانمه که گفته اسمش را توی این وب ننویسند و این خانمه که گفته اسمش را توی این وب ننویسم میاد از من می خواهد براش بستنی بخرم این که نوشتم یک مثال بود به این پسر خاله گفتم من از همان روز اول یک قانون برای خودم گذاشتم یک قانونی که سخت تا اینجا پایبندش هستم شامل پسر خاله شد شامل خواهر شده شامل همه شد اما وقتی همین چند روز پیش به درخواست این برادر کوچیکه کاری را برای اون توی این دنیای مجازی انجام دادم وقتی هر چی را که کم هست بلد بودم براش توضیح می دادم متوجه شدم این قانون نباید شامل خواهره برادرا و پسرخاله می شد فقط همین پنج نفر
اما هنوز پایبند این قانون هستم با پسر خاله کاری ندارم حرف ها با این پسر خاله تمام شده نهار نخورد گفت میره خونشون خانمش و دختر کوچولوش منتظر بودن مامانه میگه به این پسر خاله کمتر از گل نگو
سوئ تفاهم گاهی خیلی زود برطرف میشه بدون اینکه کسی ناراحت بشه مثلا برادر این پسر خاله روشنفکر فامیل که همیشه قبل از حرف زدن پاهاش را تکان میده و بعد شروع به حرف زدن میکنه یک روز تکیه داده بود به دیوار و حرف میزد این برادر این پسر خاله روشنفکر فامیل گاهی چیزی میشه مثل هیولا وقتی پای پسرش خورد به اگزوز موتور باباش اگزوز داغ و بد جوری سوخت پای یک پسر بچه کوچیک از ترس باباش صداش در نیامد و بابا بدون این که اهمیت بده خداحافظی کرد داشت میرفت که این خواهره میگه پای این بچه سوخت و اون میگه سوخت که سوخت می خواست که مواظب باشه مامان کمی اجازه میده به این پسر خاله کمتر از گل بگم حالا این پسر خاله تکه داده به دیوار و یک مارمولک خوشگل بزرگ داره روی دیوار راه میره و این پسر خاله طبق عادت قبل از این که توی این جمع قبیله حرف بزنه پاشو تکون میده و بعد حرف میزنه خواهره میگه ادم میفهمه کی می خواهد حرف بزنه این جناب مارمولک روی دیوار از بالا میاد پایین تا کنار گردن این پسر خاله دوباره میره بالا چشمام مسیر رفت و آمد این مارمولکه را از بالا به این گردن پسر خاله کی هی میره و بر میگرده را همین جوری دنبال میکنه منتظرم که مارمولکه بره توی یقه پسر خاله کلی بخندیم مارمولکه میره بالا و دیگه بر نمی گرده پایین ناخداگاه میگم نشد بخنیدم و به پسر خاله نگاه می کنم پسر خاله میگه خیلی خوش تیپم اون وقت بود که متوجه شدم مسی نگاه من به دیوار کنار گردن پسرخاله باعث سوء تفاهم شده و این پسر خاله فکر کرده به اون نگاه می کنم به خانمش میگم می خواستم کلی به پسر خاله بخندم مارمولکه نرفت توی یقه اش و بعد مارمولکه را نشونش میدهم این سوء تفاهم ها خیلی زود برطرف میشوند یک شوخی فامیلی میشوند زودم از یاد میروند
اما بعضی سوءتفاهم ها نه

هیچ نظری موجود نیست: