سلام خوبی
یه وقتی یکی از این روزها که نه
چشمام بسته نمی شد تمام فکرم مشغول بود
این که یک چیزی را فراموش کرده بودم واقعا یک کاری را پیش از خواب فراموش
کرده بودم انجام بدم اما ان چی بود
شاید مسواک زدن بوده اما اون نبود
چیزها یی را که باید فردا با خودم ببرم توی کیفم نذاشتم نه اون نیست شاید
یک چیزی را کم گذاشتم که خیلی مهم هست دفترچه یاداشت -هست
خودکار - هست
مداد - هست
شاید باید یک حرفی یا خبری به یک نفر باید می گفتم شاید باید امروزی که
تمام شده حال یک نفر را می پرسیدم
شاید قرار بوده به یک نفر پول بدم ایا از کسی پول قرض گرفته بودم یادم
رفته بهش بدم
خدایا باید چکار میکردم که یادم رفته شاید قرار بوده فردا یک کاری را
انجام بده یادم رفته مثلا یک امتحان بدم
نکنه فردا کنکور دارم من کارت ورود به جلسه نگرفتم شاید یک چیزی را گم
کردم هنوز پیداش نکردم
پاسخ به همه ی این سوالات منفی بود
پس چه کاری را باید انجام می دام قبل از این که چشمام را ببندم
این سوالی بود که هی می امد بزرگ میشد و با بیخیال چه کاری بود می ترکید
دوباره سوال ه رشد می کرد بزرگ میشد می ترکید
به سقف و دیوار اتاق نگاه میکنم ترک هاشون را میشمرم
به قفسه کتاب خانه نگاه می کنم دونه دونه عنوان های کتاب هاش را می خونم
اونهایی که دیده نمی شن از روی
رنگ و اندازه و جاشون می دونم چی هستند عجب درهم و برهم هستید این من به
کتاب هام میگم
چشمام از روی شاهنامه میره روی بوستان سعدی از روی ساندویچ میپره میره
روی کافه ...
چشمام قلموهای داغون و خاک گرفته را میبینه اگر یک نفر دیگه شما را خریده
بود الان کلی باهاتون نقاشی کشیده بود این را به قلم موهام میگم
همه طرفی میره چشمام
خدای بزرگ من خدای مهربون فهمیدم چه کاری را باید قبل از این که چشمام
را ببندم انجام می دادم
این جمله را زمانی گفتم که چشمام خیره خیره داره لامپ روشن اتاق را نگاه می کنه
یه وقتی یکی از این روزها که نه
چشمام بسته نمی شد تمام فکرم مشغول بود
این که یک چیزی را فراموش کرده بودم واقعا یک کاری را پیش از خواب فراموش
کرده بودم انجام بدم اما ان چی بود
شاید مسواک زدن بوده اما اون نبود
چیزها یی را که باید فردا با خودم ببرم توی کیفم نذاشتم نه اون نیست شاید
یک چیزی را کم گذاشتم که خیلی مهم هست دفترچه یاداشت -هست
خودکار - هست
مداد - هست
شاید باید یک حرفی یا خبری به یک نفر باید می گفتم شاید باید امروزی که
تمام شده حال یک نفر را می پرسیدم
شاید قرار بوده به یک نفر پول بدم ایا از کسی پول قرض گرفته بودم یادم
رفته بهش بدم
خدایا باید چکار میکردم که یادم رفته شاید قرار بوده فردا یک کاری را
انجام بده یادم رفته مثلا یک امتحان بدم
نکنه فردا کنکور دارم من کارت ورود به جلسه نگرفتم شاید یک چیزی را گم
کردم هنوز پیداش نکردم
پاسخ به همه ی این سوالات منفی بود
پس چه کاری را باید انجام می دام قبل از این که چشمام را ببندم
این سوالی بود که هی می امد بزرگ میشد و با بیخیال چه کاری بود می ترکید
دوباره سوال ه رشد می کرد بزرگ میشد می ترکید
به سقف و دیوار اتاق نگاه میکنم ترک هاشون را میشمرم
به قفسه کتاب خانه نگاه می کنم دونه دونه عنوان های کتاب هاش را می خونم
اونهایی که دیده نمی شن از روی
رنگ و اندازه و جاشون می دونم چی هستند عجب درهم و برهم هستید این من به
کتاب هام میگم
چشمام از روی شاهنامه میره روی بوستان سعدی از روی ساندویچ میپره میره
روی کافه ...
چشمام قلموهای داغون و خاک گرفته را میبینه اگر یک نفر دیگه شما را خریده
بود الان کلی باهاتون نقاشی کشیده بود این را به قلم موهام میگم
همه طرفی میره چشمام
خدای بزرگ من خدای مهربون فهمیدم چه کاری را باید قبل از این که چشمام
را ببندم انجام می دادم
این جمله را زمانی گفتم که چشمام خیره خیره داره لامپ روشن اتاق را نگاه می کنه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر