۱۳۹۱/۰۸/۰۷

یک تیکه پازل گم شده توی خیابان(2)

سلام خوبی


 فراموشی تنها این نیست که قبل از خواب فراموش کنی چراغ اتاق را خاموش کنی  هی با خودت فکر کنی  چه کاری را فراموش کردم قبل از خواب انجام بدم  گاهی فراموشی بدتر از این  است
کنار اون خانمی که اسم زیبایی داره نشستم روی صندلی اتوبوس   یک ردیف  که جهتش خلاف جهت صندلی های دیگه است از اون صندلی هایی که چشم تو چشم روبریی ات هستی  و به خانمی که روبه روی من نشسته  ردیف اخر اتوبوس نگاه می کنم اونم گاه گاهی من نگاه می کنه  خانمی که اسم زیبایی داره دست نوشته های دوست داشتنی داره اسمش  را فراموش کرده روی یک برگه بنویسه  برای همین اصلا نمیشه باهاش حرف زدن خیلی اخم هاش توی همه 
می زنم به ارنجش
من: خانم خانمی نگاه کن این خانمه کیه هی داره ما را نگاه می کنه
خانمی که اسم قشنگی داره : ولم کن حوصله نداره
من :نگاش کن حالا یه خورده قیافه اش اشناست
خانمه که اسم  قشنگی داره: نگاش نکن تو هی نگاش می کنی اونم نگات می کنه  زشته این جوری مردم نگاه می کنی
من: خانمه اخم کرده قیافه اش خیلی اشناست
خانمه که اسم قشنگی داره:  نیم نگاهی به خانمه می ندازه و روش دوباره بر می گردانه سمت پنجره
" نه نمی شناسمش "
من :خوب نگاش کن یک جایی دیدمش اصلا قبلا باهاش حرف زدم اصلا نمی دانم کجا   - باید همین چند روز پیش باشه
خانمی نگاش کن خوب نگاش کن  کمک کن
خانمی که اسم قشنگی داره اخمو و بی حوصله سرش را بر می گردانه سمت خانمه  اون نگاه می کنه
توی این مدت من و خانمی که اسم قشنگی داره داریم در گوشی پچ پچ می کنیم اون خانمه با اون چهره اشنا  گاه گاهی ما را  نگاه می کنه بعد به روبه روش نگاه می کنه  اخم میکنه
خانمی که اسم قشنگی داره من نگاه میکنه و من نگاه میکنه من اون  اتوبوس می ایسته من توی گوش خانمی که اسم قشنگی داره میگم وای استاد
خانمی که اسم قشنگی داره  وحشت توی چشم هاش است  من خجالت
استاد  از روی صندلی بلند میشه 
 من و خانمی که اسم قشنگی داره از روی صندلی بلند می شیم 
سلام استاد

استاد نگاهش روبرو است بدون هیچ کلامی استگاه پیاده میشه
من : خدا را شکر ترم دیگه باهاش درس نداریم
 

هیچ نظری موجود نیست: