سلام خوبی
سلام بر امام حسین(ع) و هفتاد و دو تن از یارانش
فقط یک مطلب کوچک برای این آخرین قسمت تجزیه ی آرام در نظر گرفته بودم بنویسم اما بعضی آدم ها نمی ذارند آنچه را که دوست داری بنویسی باشه برای بعد خدا رحمت کنه بی بی را می گفت اسم شون را نبر از همون اول شاید نباید شروع می کردم نوشتن در مورد حرفهای آنها (بهتر بگم حرف های آقای کت و شلوار مشکی پوش لاغر و کوتاه قد با صورت باریک که بهشت را زده بود زیر بغلش )که حرف های خیلی از آدم های دور و بر هست آدم های توی خیابان و توی تاکسی شبیه این ها حرف می زنند گاهی اما این ها حرف هاشون را تغییر دادند دیگه حرف مردم نشد کمرنگ شد قبل از تاسوعا و عاشورا این حرف ها را زدند
خانم (ح) میگه همه جمع شوید آقای فلانی خانم فلانی جا نمانید همه بیایید حتما حرفی هست حرفی که باید با تاکیید بگه حرفی که ما را باید بترسونه این را میشه از حرف زدنش فهمید یکی گفت با الله دیگه چه خبر شده خانم (ح) خبر خوب بگید اونم یک لبخند میزنه و میگه تو جلسه گفتند گفتند بگید روی دوشمان گذاشتند
بعد رو می کنه به جمعیت و میگه همه جمع شدند در مورد پیراهن و شلوار و روسری و شال فیلم و تلویزیون و غیره حرف می زنه
همین چند وقت پیش بود خانم (الف) گفته بود اگه حرف نزنیم خفه می شیم
صحبت این حرف ها که میشه خانم (ح) حرف ها را گفت هیچ کس نگفت سرمون بریده شد بریدند نه ببینیم نه بشنویم نه حرف بزنیم نه بپوشیم نه بخوریم نه تصمیم بگیریم همه اش بترسیم یعنی مردیم یک آقایی دیر میاد خانم (ح) دوباره حرف هاش را تکرار میکنه آقاهه از در میره بیرون خانم (ح) میگه کجا وایستا اونم به شوخی میگه حرف از شلواره اینجا جمع خانم هاست
خانم (ح) میگه شلوار شما خوبه آقاهه میخنده کار دارم باید برم خانم (ح) میگه شما خوبید
همه خوبیم
اما خوب بودن برای آنها یعنی شلوار لباس .... تو را من بگم خواسته تو یعنی یک اتفاق بد یعنی یک انسان بد
نشه یک وقت خدای نکرده با کارهای اینها خوب بودن یادمون بره تعریفی که از خوب بودن دارند اصلا خوب نیست
دیگه ازشون نمی نویسم مثل علف هرز رشد می کنند .....
پناه می برم به خدای امام حسین(ع) پناه می برم به خدا از شر کسایی که بی بی خدا بیامرز می گفت اسمشون را نبر
تمام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر