سلام خوبی
دوباره رسیدم خانه ی اول
خانمی که نشسته کنارم می گوید توی نوشتن خیلی ضعیف است از همان دوران مدرسه توی نوشتن انشاء خیلی ضعیف بوده
جمله ای که در پاسخ به خانمه گفتم دقیقا این بود بنویس هر چی که به ذهن ات می رسد همین جمله ای که من توی نوشتن مشکل دارم همین بنویس و همین جور بنویس حتما یک چیز خوب در می آید یک روز یا بهتر بگویم روزگاری دور برای من وقتی با انگشت می شمارم زمان دوری می آید اما فقط یک چشم بهم زدن است از چند نفر خواسته بودم در مورد لیمو بنویسند در مورد درخت لیمو آقا یاسر بود
24 شهریور 1392
29/ 6 /1392
که گفت تا الان لیمو ندیدم لیمو نخوردم اصلا لیمو چی هست گفتم آقا یاسر بنویس لیمو چی هست لیمو نخوردم همین ها را بنویس نمی دانم در موردش چی بنویسم من می خواهم بنویسید
این وبلاگ من است نیاز به گفتن من نیست همه می دانند همه ی مردم دنیا می دانند ، می دانند تمام کسانی که وبلاگ درست می کنند یک دفترچه یادداشت شخصی برای خودشان می خرند یا دفتر خاطرات برای این هست که هر دوست دارند توی انها بنویسند و هیچ کسی اجازه ندارد به انها بگویید ننویس خواندن این یادداشت های شخصی فقط با اجازه ی شخص نویسنده است زمانی که دست نوشته های این وبلاگ را منتشر کردم یعنی اجازه خواندنش را به همه دادم دوست دارم شما بخوانید دوست دارم هر آنچه در این وبلاگ می نویسم شما بخوانید در مورد آن هر آنچه دوست داشتید فکر کنید داوری کنید هر آنچه شما دوست دارید برای من محترم و دوست داشتنی است
من می نویسم حتی اگر بترسم از روزی که پشیمان بشوم یا به نوشته های خودم بخندم می نویسم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر